12 اسفند 1398 - 17:32
هادی محمدی در گفتگو با بصیرت تشریح کرد

منطقه پساسلیمانی و دو میراث اصلی او

وضعیت ایران و منطقه بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی، وضعیتی جدید است. شاید تحلیل بسیاری از این وضعیت، صرفاً یک آمادگی نظامی و افزودن کمی و کیفی به ساز‌و‌برگ‌های نظامی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و گروه‌های مقاومت در منطقه غرب آسیا باشد اما بنظر می رسد ماجرا فراتر از اینهاست.
کد خبر : 5383

پایگاه رهنما:

 

نگاهی به منطقه پساسلیمانی و دو میراث اصلی اووضعیت ایران و منطقه بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی، وضعیتی جدید است. شاید تحلیل بسیاری از این وضعیت، صرفاً یک آمادگی نظامی و افزودن کمی و کیفی به ساز‌و‌برگ‌های نظامی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و گروه‌های مقاومت در منطقه غرب آسیا باشد اما بنظر می رسد ماجرا فراتر از اینهاست. پایگاه بصیرت برای بررسی این قضیه گفت وگویی را با هادی محمدی کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا ترتیب داده است.

بصیرت: تصور آمریکا از منطقه پسا سلیمانی چه بود؟ در واقع انتظار داشتند چه تغییراتی به نفع آنها رخ دهد؟
ترور سردار سلیمانی از مدت ها قبل در دستور کار آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار داشت، چرا که از یک سو سیاست های کلان منطقه ای آمریکا برای تغییر ژئوپلیتیک منطقه و نظم جدید سایکس پیکو و نظام های سیاسی در منطقه و به ویژه جمهوری اسلامی حداقل در دو دهه اخیر توسط نیروی قدس سپاه و فرماندهی آن به چالش کشیده شده بود و هزینه های چند هزار میلیاردی آنها، نه تنها به هدف نرسیده بود، بلکه منحنی قدرت افزایی و نفوذ قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی را به سرعت ارتقاء داده بود.
سیاست حذف و ترور فرماندهان میدانی و مرتبط با شکست های رژیم صهیونیستی، همواره پایه ای ثابت و همیشگی داشته و عمدتاً در مورد فرماندهان جهادی فلسطینی به اجرا در می آمد. کارآمدی سردار سلیمانی در تقویت مقاومت فلسطینی از یک سو و شکست طرح های خاورمیانه ای آمریکا، یک اراده مشترک برای حذف و ترور سردار سلیمانی شکل داد. این بدان معناست که انتظار آمریکا از ترور سردار سلیمانی این بود که مانع اصلی و نقش کاریزماتیک این فرمانده مقاومت از پیش پای اهداف آمریکایی برداشته شده و نگرانی های رژیم صهیونیستی مرتفع گردد. آمریکا و رژیم صهیونیستی معتقد بودند که حذف و ترور سلیمانی نه تنها از کارآمدی نیروی قدس به شدت خواهد کاست، بلکه تأثیر مستقیمی بر توانمندی های گروه های مقاومت و جهادی منطقه به جای خواهد گذاشت و امکان تحقق اهداف و طرح های آمریکایی در منطقه، افزایش خواهد یافت.

بصیرت: رخدادهای منطقه در دوره پس از ترور سردار سلیمانی چگونه پیش رفت؟
مقامات تروریست آمریکا در بخش اطلاعاتی که عمدتاً بانی ترور سردار سلیمانی بودند، فکر می کردند، این ترور هزینه قابل ملاحظه ای برای آنها نخواهد داشت. ولی به سرعت این اقدام غیر قانونی، غیر انسانی و تروریستی در ایران و شهرهای مختلف آن تبدیل به یک قیام و آگاهی سازی گسترده شد و تظاهرات تاریخی در تشییع و یا اعلام وفاداری به سردار و نفرت از آمریکا تبدیل شد. همین رخداد در تشییع پیکر شهدا در عراق ثبت شد و موج انتقام خواهی از زبان مردم ایران و عراق و دیگر ملل منطقه و حتی بسیاری از کشورهای جهان که با مراسم وسیع یادبود، همراهی کردند، شگفتی آفرید.
اولین سیلی ایرانی با هداف قرار گرفتن پایگاه استراتژیک «عین الاسد»، نواخته شده که واکنش های آن در آمریکا و جهان تأمل برانگیز بود. موج انتقاد و نگرانی در مقامات آمریکایی از اقدام ترامپ و شاید تا حدودی ندامت در مواضع آمریکایی دیده شد و مقامات اروپایی که تا قبل از این ماجرا، شمشیر اجرای سیستم ماشه در برجام را نشان می دادند، زبان نرم خود را نشان دادند و خواستار توقف انتقام شدند. ساقط شدن یک هواپیما و هلی کوپتر نظامی آمریکایی در عراق و ساقط شدن یک هواپیمای تجسسی پیشرفته در غرب افغانستان که مسئول اصلی پرونده ترور سردار سلیمانی یکی از سرنشینان آن بود و در کتمان خبری آمریکایی قرار گرفت، از جمله رخدادهای بعدی بود.
اعلام رسمی گروه های مقاومت منطقه ای و به ویژه سیدحسن نصرالله مبنی بر اینکه برای انتقام، تلاش های خود را متمرکز می کنند. موج نگرانی های آمریکا را وسیع تر کرد. تعیین استراتژی اخراج آمریکا از منطقه و مصوبه پارلمان عراق در الزام حکومت بر اخراج نیروهای آمریکایی از عراق، که از زبان رهبران و فرماندهان جبهه مقاومت نیز تکرار شد، به عنوان انتقام و خون خواهی از شهادت سردار سلیمانی قرار گرفت. مصوبه پارلمان عراق، ترامپ را به مواضع انفعالی و خط و نشان و تهدید وا داشت ولی به سرعت تلاش کردند تا از طریق عناصر نیابتی خود در عراق، از شدت مطالبه اخراج آمریکا از عراق بکاهند. اقدامات حقوقی مشترک ایران با مقامات عراقی برای پیگیری قضایی در مجامع جهانی، از جمله عناوین واکنش ثبت شده پس از ترور سردار سلیمانی بود. مقامات آمریکایی که عزم اخراج از عراق و اخراج از منطقه را، مسئله ای جدی ارزیابی کردند، با وجودی که هیچ گاه خروج از منطقه و خصوصا عراق را در استراتژی های خود قابل قبول نمی دانند، رایزنی برای باقیماندن در عراق در پوشش نیروهای ناتو را با مقامات اربیل و بغداد به اجرا گذاشتند. به موازات آن، کاهش بی سر و صدا از تعدادی از پایگاه های آمریکایی در عراق و جابجایی برخی نیروهایشان به پایگاه های کویت، اردن و عربستان را اجرا کردند.
با اینکه در 18 ماه گذشته مذاکراتی را با طالبان و افغانستان در دوحه برای یک توافق دنبال کرده و به نتایجی رسیده بودند و اصرار داشتند تا طالبان، آتش بس 6 ماهه و اولیه را به اجرا بگذارد، فضای نگرانی از آغاز یک فرآیند فرسایشی و شکار نظامیان تروریست آمریکایی، آنها را وا داشت تا شرط قبلی را به یک هفته کاهش تنش از سوی طالبان تنزل دهند و توافق را اجرایی نمایند و بپذیرند که در سقف 14 ماه تمامی نیروهایشان را از افغانستان خارج کنند. البته بر اساس گزارش های اولیه، آمریکا قصد داشته تا بخشی از نیروهایش در افغانستان را به شکل محرمانه و با توافق طالبان در این کشور حفظ کند، که باید دید، روندهای سیاسی و امنیتی در افغانستان، چه تصویری خواهد داشت.
 
بصیرت: فارغ از رخدادهای میدانی و روی زمین، بنظر شما محاسبات راهبردی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای، پیش و پس از ترور سردار سلیمانی چه تغییری کرده است؟
مقامات آمریکایی این درک روشن را دارند که اخراج از منطقه غرب آسیا، به منزله تغییر جایگاه آمریکا در نظام جهانی خواهد بود. به موازات رخدادهای دو ماه گذشته، گزارش هایی از مذاکرات پنهان آمریکا با چین حکایت دارد که آمریکا برای جلوگیری از سقوط و شکست در نظم جهانی و از دست دادن قله نظام جهانی، به دنبال نوعی توافق با چین است تا قواعد و ملاحظات یک نظم دو قطبی جهانی را پایه گذاری کرده و مزیت های خود را به طور کامل از دست ندهند. به ویژه اینکه ارزیابی های موسسات جهانی تأکید دارند که اقتصاد چین در سال 2020، دو برابر اقتصاد آمریکایی خواهد شد و روند رشد و توسعه ابعاد نظامی، تسلیحاتی و تکنولوژی مدرن و قدیم و بسیاری از عرصه های چین نیز در حال شکل گیری و تکامل وحشت انگیز برای آمریکا می باشد. دستپاچگی ترامپ که بعد فاصله پس از زمان کوتاهی از ترور سردار سلیمانی، معامله قرن را علنی و مسیرهای بعدی این طرح را زمینه سازی کرد، از جمله نگرانی های صهیونیسم جهانی و رژیم صهیونیستی است. چرا که این رژیم و رژیم های عربی مزدور منطقه به خوبی می دانند که با اخراج آمریکا از عراق و خروج گام به گام از دیگر کشورها، هیچ گونه چتر نجاتی نخواهند داشت و لذا رژیم صهیونیستی به سرعت به دنبال یک ائتلاف و اتحاد با کشورهای عربی است که از پیمان عدم تعرض شروع و حرکت به سمت نوعی ناتوی اسرائیلی – عربی به پیش می رود تا در مقابل جمهوری اسلامی قابلیت ماندگاری داشته باشند.
صهیونیست ها، کشورهای مزدور عربی و آمریکا به خوبی از سرعت توانمندتر شدن گروه ها و جبهه مقاومت آگاهند و نماد عملیاتی شده آنرا در یمن و جنگ تحمیلی 8 ساله مشاهده و لمس می کنند. تکامل ابزارهای قدرت در مقاومت منطقه ای، به معنای یک پیکره کامل از قدرت واکنش مستقل از سوی هر یک از اعضای جبهه مقاومت است که به تنهایی و همانند انصارالله و دولت قانونی یمن قادر به چالش کشیدن آمریکا و متحدان آن هستند. شتاب گرفتن عملیات آزادسازی در ادلب بخش دیگری از این تغییر محاسبات است. ایران معتقد است منافع راهبردی ایجاب می‏کند تا به حضور تروریست ها در ادلب و شمال و غرب حلب و دیگر مناطق اشغالی سوریه پایان داده شود، که بخشی از راهبرد اخراج آمریکا از منطقه ارزیابی می شود. دولت سوریه نیز کاملا با این دیدگاه موافق است و روس ها که در بازی های موازی با ترکیه، ترجیح می دادند با پرونده ادلب، تا حدودی مدارا کنند، پذیرفته اند که شروع قدرتمندانه عملیات در ادلب و غرب حلب و... امری ضروری است. لذا آزادسازی پر شتاب در شرق ادلب و غرب حلب، به خوبی پیش رفته و ترکیه را یک بن بست راهبردی قرار داده است.  

بصیرت: یکی از موارد مطرح شده از سوی جمهوری اسلامی درباره انتقام خون شهید سلیمانی، اخراج نیروهای آمریکایی از منطقه است. به نظر شما تحقق این هدف به چه ابزاری نیاز دارد؟
مانورهای شبیه سازی شده آمریکا در حداقل یک دهه گذشته تأکید دارند که درگیری و جنگ نظامی آمریکا با ایران، به شدت به زیان آنها تمام خواهد شد و در یک بازه زمانی کوتاه تمامی پایگاه های آنها و ناوگان جنگی دریایی شان و هواپیماهایشان شکار خواهد شد. این گزینه برای ایران جهت اخراج آمریکا، در اولویت نیست، هر چند که یک کابوس و جهنم واقعی برای آنها باقی می ماند. سناریوهای کم هزینه و پر سود به نحوی که در بازی های بزرگ موازنه قدرت و فرسایش مستمر و غیر قابل تحمل، آمریکا و متحدان آن به راحتی قربانی خواهند شد و هدف اخراج تحقق می یابد. ابزارهایی که از یک سو، کارکرد حضور آمریکا را صفر و فرسایش حداکثری و هزینه فاقد منطق را بر آنها تحمیل کند، فرمول اصلی اخراج آمریکاست. برای صفر کردن کارکرد آمریکا در منطقه، مجموعه ای از تدابیر و اقدامات و یک پروسه فعال کاری لازم است که مقدمه و شرط اولیه برای فرسایش حداکثری و هزینه های پیش بینی نشده برای آنهاست. یعنی در حالی که اولویت اصلی برای آمریکا و ما ورود به یک جنگ تمام عیار نیست، سناریوها و طرح های ترکیبی و همه جانبه و مستمر از جنگ های نیمه سخت و نرم و اطلاعاتی و امنیتی، اولویت مناسبی برای اخراج آمریکا از منطقه خواهد بود.

بصیرت: به عنوان سوال آخر بفرمایید مهم ترین میراث سردار سلیمانی در منطقه را چه می دانید؟
شاید در بیانی کوتاه بتوان این میراث را در دو بخش بیان کرد:
1. راهبرد قدرتمندسازی و شبکه سازی به هم پیوسته از جبهه مقاومت که این پیوستگی در جغرافیا، اندیشه، باورها و اهداف خود را نشان می دهد و دارای ریشه و پایگاه قدرتمند برای ماندگاری است. این پیکره واحد و بهم پیوسته، در استراتژی و واکنش نیز از سطح تاکتیک به کارکردهای استراتژیک رسیده اند، به نحوی که نیاز نیست در یک جبهه تمامی واکنش ها از سوی یک عنصر جبهه مقاومت بر علیه دشمن نشان داده شود و تمامی اعضاء این جبهه می توانند، عرصه واکنش باشند. مثلا وقتی آمریکا به دنبال صفر کردن صادرات نفت و درآمدهای آن برای ایران است. عملیات آرامکو توسط انصارالله و ارتش یمن، این موازنه راهبردی را بر آمریکا تحمیل می کند و درک می کند که قادر به استمرار راهبرد خود نیست. همین پدیده در هم پوشانی رفتاری- راهبردی برای کلیه اعضاء صادق است.
2. میراث دوم مکتب و مدرسه سلیمانی است. پایداری ایثارگرانه، مستمر، خستگی ناپذیر و پایبندی مستحکم به ولایت و نظام اسلامی، ارزش ها، شهدا، شناخت عمیق از دشمن، امتدادهای هم پیمان آن، مقابله و جنگ بی وقفه با دشمن، ابزارهای آن و ....، منطق و مفاهیم این مدرسه را می سازند. این مدرسه و مکتب فکری و رفتاری ریشه در هویت و محتوای جنگ تحمیلی 8 ساله دارد و با پشتوانه های گرانبهای تجربیات آن جنگ که به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) یک دانشگاه آدم سازی بود، حیات یافته و ثمر داده است. این مدرسه فکری آن چنان بی مرز عمل می کند و وجدان های انسانی را مخاطب قرار می دهد که مادورو رئیس جمهور ونزوئلا، سردار سلیمانی را از آن ملت خود می داند و میلیون ها هندی که شاید هیچ گاه سردار سلیمانی را ندیده اند با خونش عهد پیمان می بندند و جوانه های جدیدی که در محاسبات ما وجود ندارد شکوفا می شوند.
منبع: بصیرت

ارسال نظرات